اگر فقط از تمدن و فرهنگ غربی انتقاد، و از فرهنگ و تمدن اسلامی تمجید کنیم و گمان نماییم که فرهنگ اسلامی و روح اسلام همان است که ما امروز داریم و دست روی دست بگذاریم، راه به جایی نخواهیم برد و نمیتوانیم دوباره تمدن باشکوه اسلامی را احیا کنیم. «چه باید کرد؟» پرسشی اساسی است که بسیاری از اندیشمندان و دلسوزان به اسلام کوشیدهاند برای آن پاسخ مناسبی بیابند؛ سید جمالالدین اسدآبادی، محمد عبده، عبدالرحمن کواکبی، امام خمینی(ره)، شهید مطهری و … همه کوشیدهاند که از جنبههایی خاص این مسئله را کالبدشکافی کنند. آنچه در این مجال اندک مدنظر قرار گرفته بیان بعضی از زمینهها و نیز عوامل احیای تمدن اصیل اسلامی با تکیه بر کارکردهای عمیق گفتمان تقریب بین مذاهب اسلامی است.
۱٫ اتخاذ تصمیم بازگشت به تمدن اصیل اسلامی
مسلمانان باید آگاهی یابند که از انسجام اسلامی فاصله گرفتهاند. توجه به کوتاهیها و مسئولیت خود، نقطۀ آغاز بیداری اسلامی است. بیداری و خودآگاهی برای شکلگیری هویت واحد اسلامی ترکیبی از دو حالت شرمندگی و عزم بازگشت است؛ شرمندگی در برابر عزتی که خداوند به مؤمنان وعده داده است و امروز مسلمانان از آن بی بهرهاند و عزم بازگشت به اسلام و آموزههای اصیل آن. البته مقصود از بازگشت، بازگشت به گذشته و سیر قهقرایی نیست، بلکه منظور نوعی جبران اجتماعی است؛ یعنی مسلمانان باید به فاصلۀ عظیمی توجه کنند که در عقیده، اخلاق و عمل اجتماعی از مفاهیم و ارزشهای اسلامی همگراکننده گرفتهاند و برای جبران کوتاهیهای چند قرن اخیر بکوشند. هدف از این بازگشت، احیای تمدن اسلامی براساس درونمایههای فکری گفتمان تقریب مذاهب اسلامی است.
۲٫ اهتمام جدی به تشکیل امت اسلامی
بیتردید احیای تمدن اسلامی بدون بها دادن به درونمایههای فکری وحدتآمیز منشعب از گفتمان تقریب بین مذاهب اسلامی و تأسیس حکومتی که نزد فرهنگ اسلامی تأییدشده است، ممکن نخواهد بود. قدرت است که سازوکارها، ابزارها و زمینههای ایجاد، گسترش و توسعۀ تمدن اسلامی را فراهم میکند. تشکیل چنین قدرتی که بتواند تکثیر حکومتها را برتابد و درعینحال بستر را برای حکومت جهانی اسلام آماده کند مصرانه بر ایدۀ «امت اسلامی» پای میفشارد. براساس آموزههای قرآنی، جهان هستی و انسانها را خدای یگانه آفریده است و خلقت انسان نمودی از روح خداوندی است که به سوی او نیز بازمیگردد (بقره/۱۵۶). از سوی دیگر آیات قرآن اجازه نداده است که قومیت منشأ به وجود آمدن اجتماع باشد و تشکیل یک اجتماع بر این اساس قرار گیرد؛[i] زیرا این عامل سبب میشود که هر دسته از مردم قطعه زمینی را به دست آورند و با نامیدن وطن بر آن، از اجتماعات دیگر جدا شوند و درنتیجه انسانها از یگانه شدن و گرد هم آمدن کناره گیرند و به همان پراکندگی مبتلا شوند که از آن میگریختند. براساس رویکرد قرآنی بشر باید جامعۀ واحدی تشکیل دهد و برای ابعاد جغرافیایی و قلمروهای سیاسی ارزش قائل نشود، بلکه همگان را به یک عقیده و مرام فرا خواند. برای تحقق یافتن و درواقع جهانی شدن این آموزۀ وحدتگرا لازم است امت واحد تشکیل شود. درواقع مرز فرهنگ اسلامی، امت اسلامی است؛ بنابراین میتوان گفت امت گروهی است که هدف واحد، آنان را گرد هم آورده است.[ii] در رویکردی این چنین به مفهوم امت، مسئلۀ اعتقاد و اشتراک افراد در عقاید و باورهای دینی، اهمیت ویژهای دارد تا جایی که امت براساس آن تحقق مییابد؛ زیرا از دیدگاه قرآن، کرامت انسان از اندیشۀ او ناشی میشود نه مظاهر مادی زندگی انسان.
۳٫ بازخوانی آموزههای دینی
برای دستیابی به احیای تمدن اسلامی و با تکیه بر فرهنگ تقریب بین مذاهب اسلامی چارهای جز بازخوانی دوبارۀ آموزههای دینی نداریم؛ البته این بدان معنا نیست که مفاهیم را از آنچه جوهرۀ آن است، تهی کنیم، بلکه باید مفاهیم به گونهای تحلیل شوند که در آن عقلانیت با معنویت، قدرت با اخلاق و علم با عمل جمع گردد؛ یعنی خلاقیت در عین اصولگرایی باشد؛ البته باید مراقب بود اصولگرایی با تحجر اشتباه نشود و نواندیشی با بدعتگذاری در نیامیزد. یکی از آسیبهای مهم این است که مفاهیم اسلامی از تعریف جامع و فراگیر تهی شوند و فقط بعضی از آنها گزینش و تحلیل گردند. امروزه متأسفانه بعضی از مفاهیم که اسلام بر آنها تأکید کمتری کرده اهمیت یافتهاند یا بعضی از آموزهها به گونهای تحلیل شدهاند که با آموزههای دیگر اسلام تضاد یافتهاند. اینها سبب میشود از راهنماییهای نویدبخش اسلامی در بنبستهای تمدنی معاصر کاسته شود. تقیّد به اصول گفتمانی تقریب بین مذاهب اسلامی این نقیصهها را جبران میکند.
۴٫ ترویج فضای گفتمانی
بیدار کردن بشر در سرلوحۀ برنامههای انبیای الهی قرار گرفته است.[iii] ازاینرو اگر به جایگاه بلند انسانی، که با اندیشیدن رقم میخورد، خدشه وارد شود، پیامدهای ناگوار و ناهنجاری متوجه او و جامعۀ بشری خواهد شد. از سوی دیگر گوناگونی فکرها نیز امری فطری است.[iv] فرهنگ اسلامی، ضمن هویتبخشی به گفتمان تقریب بین مذاهب، برای آنکه هم به تفکر و تعقل احترام گذارد و هم به اختلاف اندیشهها خدشه وارد نشود، به «تبادلنظر»، «گفتوگو» و «تضاربآرا» اهمیت داده و آن را وظیفۀ هر عاقل و صاحب فکر دانسته است. پیامدهای جلوگیری از تبادل نظر و محدود کردن آن، رکود استعدادها، سطحینگری، تسلیمپذیری و جمودگرایی است که هریک در جای خود نه تنها به احیای تمدن اسلامی کمک نخواهند کرد، بلکه افول آن را تداوم خواهد بخشید. اگر اندیشمندان، در اندیشههای خود با هم شریک شوند و با رعایت روش گفتوگو، حقجویی، عقلمداری، آزادمنشی، توافق ارزشی، خوشخویی و تحمل اندیشهها، فضای تبادل نظر را فراهم کنند، راهی مستحکم و ژرف را در برابر دیدگان احیای تمدن اسلامی گشودهاند. به هر روی باید توجه کرد اگر ظرفیت شنیدن دیدگاههای گوناگون را نداشته باشیم، نمیتوانیم با دیگران ارتباط برقرار کنیم، ناگزیر افزون بر آنکه روح همیاری و همکاری از میان میرود، تعصب و بدتر از آن، خشونت بر مباحث نظری حاکم خواهد شد و این مساوی است با مرگ اندیشه و اگر فرهنگی اندیشه نداشته باشد، تمدن نیز نخواهد داشت.
۵٫ فعالسازی عامل انسانی
عامل انسانی در ایجاد و گسترش تمدن سهم ویژهای دارد؛ ازهمینرو در احیای تمدن اسلامی منتج از گفتمان تقریب بین مذاهب این عامل باید فعال شود و با پالایش فکری و روحی و تصحیح انگیزه، وظیفۀ اصلی خویش را در فعال کردن عوامل دیگر انجام دهد؛ برای مثال در حوزۀ ترویج فضای گفتوگو، فقط آگاهی از اهمیت و شرایط آن کافی نیست، بلکه فردی که میخواهد در این تبادل اندیشه شرکت کند باید روحیه، انگیزه، منش و اخلاق خویش را اصلاح نماید تا بتواند به درستی در آن فضا رفتار کند. در عامل انسانی مهمترین آفتهای مباحث فکری عبارتاند از خودمحوری به جای حقمحوری، نقد اشخاص به جای نقد افکار، پرخاشگری به جای منطقورزی و مطلقاندیشی به جای آزادمنشی. متأسفانه بعضی از اندیشمندان جهان اسلام در فکر، آزاداندیشاند، ولی در عمل آزادمنش نیستند. نباید غفلت کرد که جمود در فکر امری است و جمود در عمل، امری دیگر. بیتوجهی به تفاوت این دو، یکی از گرههای کور تحلیل جریانهای فکری در جهان اسلام است.
۶٫ بهرهگیری صحیح از اصل اجتهاد
تغییرات و تحولات جوامع بشری، نظامهای همعرض با نظام اسلامی را پدید آورد و پرسشهای تازهای در برابر جامعۀ اسلامی مطرح کرد، ازاینرو باید پاسخی درخور به این تغییرات، خواستها و پرسشهای جدید داد. این موضوع بدون اجتهاد و یک قوۀ هاضمۀ قوی اسلامی برای درک، تجزیه و تحلیل و رد یا پذیرش مفاهیمی که در دنیای امروز و تمدنهای دور یا نزدیک برقرارند امکان ندارد. باورداشت گفتمان تقریب بین مذاهب سبب میشود در عمل از پتانسیل عظیمی از فتواها و احکام فقهی دربارۀ مسائل مستحدثه استفاده گردد و گرههای پیچیده به طور اساسی گشوده شود.
۷٫ گفتوگوی میان مذاهب
تاریخ اسلام حکایت از آن دارد که فرهنگ و تمدن اسلامی، در عین داشتن اصالت و شخصیت مختص به خود، مانند فرهنگها و تمدنهای دیگر جهان، از فرهنگها و تمدنهای دیگر سود برده، ولی این نوع بهرهگیری بدان شکل نبوده است که فرهنگ و تمدن دیگر را بی هیچ تصرفی در قلمرو خود قرار دهد، بلکه بخشهای مثبت و سازندۀ دیگر فرهنگها و تمدنها را جذب و در خود هضم کرده و از آنها موجودی تازه پدید آورده است. این نکته از کارکردهای اصلی گفتمان تقریب بین مذاهب در عصر حاضر است. ازجمله برکات اصلی «جدال احسن»، اخذ نکات رهگشایی است که از لابهلای گفتوگوهای به ظاهر کماهمیت به منصۀ ظهور میرسند. این موضوع تأییدکنندۀ این امر است که صرف پاگذاشتن به مجالس گفتوگوی میان مذاهب به معنای خالی شدن کامل از عقاید و باورهای خویش یا پشت پا زدن به همۀ اعتقادات نیست.
۸٫ ترویج روحیه مبتنی بر سعۀ صدر در تبادل آرا
بیشک در فضای صبوری در برابر اندیشهها میتوان تبادل نظر را، که یکی از شاخصههای ایجاد و بالندگی تمدن بهشمار میآید، بهبود بخشید. با صبوری در برابر افکار، قدرت تعقل و نقادی در جامعه رشد میکند، روابط کلامی و ارتباطی تغییر مییابد، روح همکاری، کار گروهی، قدرت ملی، مسئولیت اجتماعی، درک سیاسی و تبادل اندیشهها و فرهنگها بالنده میشود. بر همین اساس، قرآن کریم در رویارویی با آرای مخالف، مسلمانان را به خویشتنداری دعوت میکند تا در پرتو آن، گزینش بهترین اندیشه و سخن ممکن شود (زمر/۲۰). از همین روست که خداوند متعال شخص پیامبر اکرم(ص) را نمونۀ عالی سعۀ صدر و تحمل آرای مخالف شمرده است، زمانی که نادانان ایشان را سرزنش کردند و گفتند: «هُو اُذُن؛ او گوش است» قرآن در پاسخ فرمود: «اُذن خیرلکم؛ نیکو گوشی برای شماست». (توبه/۶۱)
۹٫ پذیرش همبستگی بهعنوان یکی از نیازهای اصلی تمدنسازی
بیشک تمدن برای انسان است و ازآنجاکه انسان نیازهای متغیری دارد، باید تمدن بتواند به این نیازها طی زمان پاسخ دهد و برای این پاسخ در عین وفاداری به اصول پایداری خویش، تغییرات لازم را در اندوختههای مادی و معنوی به وجود آورد تا به پاسخ روزآمد و کارآمد بشر دست یازد. این دگرگونیها که با پالایش، تعمیق و بازنگری دستاوردهای مادی و معنوی بشر دستیافتنی است، سبب شکوفایی و ماندگاری تمدن خواهد شد. طرح اندیشههای دینی در چهارچوب گفتمان بین مذاهب اسلامی قطعاً به پویایی تمدن اسلامی کمک خواهد کرد. از سوی دیگر باید توجه کرد که تمدن در مسیر پیدایش و اعتلا نیازمند همبستگی یادشده در اندیشۀ بزرگانی چون ابنخلدون همردیف با مفاهیمی مثل عصبیت،[v] و عاملی است که انگیزه را برای همکاری میان یک ملت، امت یا گروه فراهم میکند و سبب میشود انسانها در پیریزی و گسترش یک تمدن مشارکت کنند و در برابر سختیها و فشارها بایستند.
۱۰٫ حرف آخر
قدر مسلم این است که پدیدهای درخشان و چراغی نورافشان به نام تمدن اسلامی قرنها در جهان وجود داشته و سپس این پدیده نابود و این چراغ خاموش شده است و امروز مسلمانان در مقایسه با بسیاری از ملل جهان و در مقایسه با گذشته پرافتخار خودشان، در حال تأخر رقتباری به سر میبرند. بر این اساس این پرسش مطرح میشود که چطور شد مسلمانان پس از آن همه پیشروی و ترقی در علوم و معارف، صنایع و نظامات به قهقرا برگشتند؟ مسئول این انحطاط و سیر قهقرایی کیست؟[vi] حقیقت آن است که تاکنون تحقیق جامعی برای پاسخ به پرسش یادشده انجام نشده که دلیل عمدۀ آن گستردگی و درعینحال پیچیدگی موضوع است. عدهای میکوشند علت این موضوع را به اسلام و آموزههای آن مرتبط سازند، ولی بطلان این موضوع چنان روشن است که نیازمند توضیح نیست. اگر اسلام و آموزههای آن این توانایی را نداشتند، از ابتدا نمیتوانستند تمدنی بزرگ و چشمگیر ایجاد کنند که بر تمدنهای دیگر نیز تأثیر گذارد. افزون بر آنکه گسترش روزافزون اسلام در عصر کنونی و پیروزی انقلاب اسلامی و نیز بیداری و خیزش ملتهای عربی منطقۀ خاورمیانه و شمال آفریقا شاهد گویا و صادقی بر مخدوش بودن ادعای یادشده است. واقعیت آن است که تمدن اسلامی نیز مانند تمدنهای دیگر، با عوامل خارجی و داخلی رو به افول نهاد. عوامل داخلی مهم این افول انحراف از آموزههای اصیل اسلامی، تطور اندیشۀ سیاسی، تجملگرایی و از همه مهمتر فرقهگرایی بود.[vii]
نشستن در فضای گفتمان تقریب بین مذاهب اسلامی فرصتی طلایی است تا نگاهی جدی به ریشهشناسی و رفتارشناسی این عوامل روا داشته شود و علاج و راه چارهای برای بهبود وضعیت موجود ارائه گردد. در حقیقت میتوان گفت گردهمایی مسلمانان با رویکرد تقریب بین مذاهب چشماندازی چون اعتلای تمدن اسلامی را ترسیم کرده است و بر بلندای پیشرفت امت اسلام نظر دارد.
محمدحسن شاهنگی
[i] . رک: مرتضی مطهری، مقدمهای بر جهانبینی اسلامی، ، تهران: نشر صدرا، ۱۳۷۹، ج۲، صص ۳۵ـ۴۰٫
[ii] . ، علامه محمدحسین طباطبایی، المیزان، قم: دارالفکر، ۱۴۱۷، ج۱۴، ص ۳۲۲٫
[iii] . ر.ک نهج البلاغه، خطبه اول.
[iv] . عبدالله نصری، تکاپوگر اندیشهها، تهران: انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۵، ص ۴۰۸٫
[v] . ابنخلدون، مقدمه ابن خلدون، تهران: بیدار، ۱۳۶۳، ج۱، ص ۳۰۱٫
[vi] . مرتضی مطهری، انسان و سرنوشت، تهران: صدرا، ۱۳۷۵، ص ۹٫
[vii] . ر.ک محمد رضا کاشفی، تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، ، قم: جامعه المصطفی العالمیه، ۱۳۸۷، صص ۲۰۵ـ۲۱۷٫