احیای تمدن اسلامی

راه‌های احیای تمدن اسلامی با استفاده از قرآن و احادیث

احیای تمدن اسلامی

راه‌های احیای تمدن اسلامی با استفاده از قرآن و احادیث

انقلاب اسلامی سرآغاز احیای تمدن اسلامی

به درستی می دانیم که اسلام پس از ظهور در جزیره العرب به مدت حداقل هشت قرن بزرگترین، پیشرفته ترین، متمدن ترین و شکوفاترین تمدن بشری بود که در این کره خاکی سر برافراشته است. در روزگاری که اروپای قرون وسطی در جهل مرکب خود دست و پا می زد، در این سوی عالم تمدنی قد علم کرده بود که آوازه کتابخانه های عمومی و حتی شخصی در عصری که چاپ وجود نداشت، بیمارستان ها، مدارس، دستگاه قضاوت و... آن حتی اکنون انسان را به شگفتی وا می دارد. حال سوال اینجاست که چه اتفاقی افتاد که تقریباً پس از پنج شش قرن از آن دوران این تمدن رو به ضعف نهاد و روح تمدن به اروپا منتقل شد؟ آیا علت آن همان داستان های حماسه ای است که غربیان سال هاست که برای ما تکرار می کنند، یعنی: رنسانس، کشف قطب نما، کشف نیروی بخار، کشف آمریکا و... ؟ هر چند این موارد بی تاثیر نبوده اما نکته جای دیگریست....

 

نکته اینجاست که غرب (عالم مسیحی قرون وسطی) وقتی تماماً محصور عالم اسلام شد، یعنی از دو سه سمت (شرق، جنوب غرب و جنوب) در مقابل قدرت ممالک اسلامی خود را در خطر نیستی دید، از سر نومیدی شروع به جمع کردن نیروی خود کرد و آغاز به تعرض نمود (مقارن با قرن 12 میلادی)، یعنی زمانی که یک سر دانشگاه های عالم اسلام در اندلس (کوردوبا) و سر دیگرش در بلخ و بخارا بود. حتی جزیره سیسیل نیز در اختیار مسلمانان قرار داشت. پس از این تاریخ است که مسیحیان صلح جو و طعنه زن به احکام جهاد مسلمانان تبدیل به صلیبیان جهاد کننده ای می شوند که پس از پنج شش قرن آنها را تبدیل به خداوندان سرمایه، فن و معرفت می کند. از اینرو اگر غرب مسیحی در وحشت از نیستی و اضمحلال در مقابل خطر اسلام به یکباره بیدار نمی شد و به تعرض بر نمی خاست، آیا اکنون اثری از آن باقی می ماند؟

در این میان چند مهم نیز به مدد آنان آمد، همان مواردی که باعث تضعیف جبهه مقابل آنان شد. به طور گذرا به آنها اشاره می کنم تا به اصل موضوع برسیم. برخی تجار مسیحی پیش از این تاریخ قبایل ترک شمال شرقی دنیای اسلام (آسیای مرکزی) را مسیحی کرده بودند و در موقع لزوم از آنها استفاده کردند. حال دیگر جای تعجب و تصادف نیست اگر ببینیم که عالم اسلام در دو قرن سیزده و چهارده به یکباره از دو سو مورد تعرض قرار می گیرد. مغولان با سیمای نیمه مسیحی از شرق و صلیبیان کاملاً مسیحی از غرب. بدین صورت یکبار کمر دنیای اسلام شکسته می شود و تا خود را بازیابد، تیموری که از سوی اروپاییان تحریک شده است دوباره بر این جسم نحیف می تازد تا کار را به سرانجام رساند (تقریباً یک قرن پس از حمله مغولان). عملاً کشتار تیمور اسلام را به قهقرایی سوق داد که پس از آن تفرقه دنیای اسلام، آن را به جایی رهنمون شد که اکنون می بینیم. تقریباً چهل سال پس از فتح قسطنطنیه حکومت صفوی در ایران شکل گرفت. برادر کشی بین دو دولت اسلامی عرصه را بیش از پیش بر مسلمانان تنگ کرد به طوری که در جنگ چالدران به انضمام قتل عام هایی که در داخل دو سرزمین (شیعه کشی و سنی کشی)، خون نزدیک به 500 هزار مسلمان به زمین ریخته شد (البته با تحریک غربیان)!!

با این مقدمه، آیا حال نوبت ما نرسیده که در برابر تمدنی که سعی در نابودی و از میان بردن تمدن اسلامی ما دارد قد علم کنیم و به تعرض بپردازیم؟ وقتی که دشمن به طور همه جانبه از بیرون و درون فشار بی حد و حصری را بر ما اعمال می کند به گونه ای که اگر این روند ادامه پیدا کند صدای شکسته شدن استخوان های اسلام شنیده خواهد شد، ما باید دست روی دست بگذاریم و عقب نشینی و مذاکره کنیم و مانند گوسفند رامی در چنگال گرگ باقی بمانیم؟

در زمانی که فشارهای وارده به سرزمین های اسلامی و حتی افکار و اعتقاد مسلمانان به حدی رسیده بود که حتی عالمان دینی را به انزوا کشانده بود، مردی الهی که دست خدا بر سر ملت و آیت الهی در میان امت بود، این مبارزه مقدس را آغاز نمود. او با تهذیب نفس و سلاح ایمان پا در این میدان نهاد و بدرستی بت شکن بود. او با کمک اسلام و نه قدرت های بیرونی و مادی شرق و غرب شروع به مبارزه کرد و به احیای اسلام ناب محمدی (ص) پرداخت. اسلامی که در برابر قدرت های الحادی و نه دیگر مسیحی دست و پا بسته و اهل سازش نبود. امام خمینی (ره) در عصر جاهلی ای به مبارزه برخاست که این عصر از تمامی اعصار جاهلی دیگر در تمامی قرون پلیدتر و شیطانی تر است. عاد و ثمود و فراعنه، اشرافیت و نژادپرستی یونان و روم باستان، بربریت مغول ها و... همه و همه در این دوران جمعند، اما با نقاب های موجه به آداب دانی، تکنولوژی، رفاه، حقوق بشر و.... .

با مقدمه ای که گذشت، انقلاب اسلامی سرآغاز احیای تمدن اسلامی است و به تعبیر امام این «انقلاب انفجار نور بود» و ان شاء الله زمینه ساز و متصل به ظهور حضرت حجت (عج). در این برهه حساس مردم شریف ایران باید نقش و وظیفه تاریخی خویش را بشناسد و درک صحیحی از آن داشته باشد. غرب به روشنی مسیری را که در حال پیمودنیم می شناسد و قطعاً به هر طریقی مانع ما خواهد شد، چون آینده تمدنیش به این مسئله گره خورده است. «بیداری اسلامی» منجر به احیای تمدن اسلامی و در نتیجه افول تمدن غرب خواهد شد. پس غرب از هیچ تلاشی فرو گذار نمی کند تا پشت ملتی را که ابتدا شروع به این مبارزه کرده اند را زمین بزند و اگر خدای نکرده این اتفاق بیافتد، قطعاً به خاطر این همه محنت که کشیده است ملت ما را پاره پاره خواهد کرد، به گونه ای که هرگز سر از خاک برنیاریم. نه اسلام باقی می ماند و نه ایران و نه عزت و شرف و نه و... . کسانی که به روش ایستادگی پایبند نیستند و اهل عقب نشینی هستند باید آگاه باشند که مذاکره مشکل غرب را حل نمی کند و باید از این خواب غفلت بیدار شوند. همانطور که بیان شد غرب با تفرقه توانست گوی سبقت را از ما برباید، پس باید مراقبت بود به هر طریقی چه در عرصه داخلی و چه در عرصه مذهبی دچار تفرقه نشویم که پاشنه آشیل ما در اینجاست. چه بجا امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری به وحدت کلمه در عرصه ملی و وحدت جهان اسلام در عرصه منطقه ای تاکید می کنند.

همانطور که شاهدیم نتیجه بیش از سی سال مبارزه و استقامت ملت ایران ثمره خود را در ملت های منطقه نشان می دهد و غرب  می داند که سرچشمه این پایمردی ها کجاست. امروز روز سرنوشت ماست. انقلاب اسلامی راه احیای تمدن اسلامی را باز کرده است و «بیداری اسلامی» گواه آن است. امروز باید بیدار و گوش بزنگ باشیم و هر چه بیشتر و قوی تر راهی را که آغاز کرده ایم، بپیماییم.

همه می دانیم نقطه اتکا و تاکید امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری، اسلام ناب محمدی (ص) است. توجه کنید اسلام و نه «ناسیونالیسم عربی» و نه «مکتب ایرانی». ناسیونالیسم عربی بیش از شش روز نتوانست در برابر اسرائیل دوام آورد و شکست خورد و تن به مذاکره و سازش داد و یک گروه کوچک مسلمان یکبار 33 روز و بار دیگر 22 مقاومت کرد و پیروز شد. مدافعان مکتب ایرانی بدانند که آنها نیز بیشتر از شش روز نمی توانند مقاومت کنند! زاویه داشتن خط مشی این مکتب با مسیر انقلاب در وقایع اخیر منطقه خود را به صورت سکوت در برابر تمام این جنایت ها نشان می دهد و روحیه عدم مبارزه و رگه های سازش در آن به چشم می خورد.

احیای تمدن اسلامی با چاشنی تقریب

اگر فقط از تمدن و فرهنگ غربی انتقاد، و از فرهنگ و تمدن اسلامی تمجید کنیم و گمان نماییم که فرهنگ اسلامی و روح اسلام همان است که ما امروز داریم و دست روی دست بگذاریم، راه به جایی نخواهیم برد و نمی‌توانیم دوباره تمدن باشکوه اسلامی را احیا کنیم. «چه باید کرد؟» پرسشی اساسی است که بسیاری از اندیشمندان و دلسوزان به اسلام کوشیده‌اند برای آن پاسخ مناسبی بیابند؛ سید جمال‌الدین اسدآبادی، محمد عبده، عبدالرحمن کواکبی، امام خمینی(ره)، شهید مطهری و … همه کوشیده‌اند که از جنبه‌هایی خاص این مسئله را کالبدشکافی کنند. آنچه در این مجال اندک مدنظر قرار گرفته بیان بعضی از زمینه‌ها و نیز عوامل احیای تمدن اصیل اسلامی با تکیه بر کارکردهای عمیق گفتمان تقریب بین مذاهب اسلامی است.

 

۱٫ اتخاذ تصمیم بازگشت به تمدن اصیل اسلامی

 

مسلمانان باید آگاهی یابند که از انسجام اسلامی فاصله گرفته‌اند. توجه به کوتاهی‌ها و مسئولیت خود، نقطۀ آغاز بیداری اسلامی است. بیداری و خودآگاهی برای شکل‌گیری هویت واحد اسلامی ترکیبی از دو حالت شرمندگی و عزم بازگشت است؛ شرمندگی در برابر عزتی که خداوند به مؤمنان وعده داده است و امروز مسلمانان از آن بی بهره‌اند و عزم بازگشت به اسلام و آموزه‌های اصیل آن. البته مقصود از بازگشت، بازگشت به گذشته و سیر قهقرایی نیست، بلکه منظور نوعی جبران اجتماعی است؛ یعنی مسلمانان باید به فاصلۀ عظیمی توجه کنند که در عقیده، اخلاق و عمل اجتماعی از مفاهیم و ارزش‌های اسلامی هم‌گراکننده گرفته‌اند و برای جبران کوتاهی‌های چند قرن اخیر بکوشند. هدف از این بازگشت، احیای تمدن اسلامی براساس درون‌مایه‌های فکری گفتمان تقریب مذاهب اسلامی است.

ادامه مطلب ...